به همسرم گفتم که من بعضی موقع ها دلم می خواد همین طوری حرف بزنم یعنی چرت و پرت بگم.
ولی تا حالا هیچ چی از حرفامو بهش نگفتم .
دلم می خواد اشک بریزم .
من با هوا حرف می زنم تا درد دلامو از من دورشون کنه .
اگر چه من باید حرف بزنم یعنی مجبورم که حرف بزنم ولی تا حرف دل گفتن خیلی فاصلست .
به کی بگم حال زارمو که همسرم نفهمه من این همه بدبختم .
البته اگه خودمو فراموش کنم حالم بهتر می شه . ولی خود من همیشه با منه و به توجه من احتیاج داره.
پیشش نشسته بودم هی به خودم تلقین کردم حالم خوبه آخرشم نشد لو رفتم .
ازم پرسید ولی مگه من می تونستم باهاش رو راست حرف بزنم ؟!
|