پس رفت ِ درد دلها (شنبه 87/7/6 ساعت 12:31 صبح)
وبلاگمو به روز نمی کنم چون خیلی عقبم .
اینقدر حرف نگفته دارم که چون زمانش گذشته بی خیال گفتنشون می شم .
احساس می کنم دلم از گذشته های دور تا حالا تمیز نشده . زنگ زده . دیواراش جرم گرفتن .
چون من جز بدیهای قبلاً و قبلاً ها چیزی نمی بینم .
اینجا اصلا سبز نیست . بر خلاف تصور من که فکر می کردم روی چمن ها دارم قدم می زنم .
آسمون آبی نیست . ولی دلم ابری هم نیست . خشک و سوزان .
دلم برای خودم می سوزد .
تا کی به این عطش ادامه دهم ؟
تا کی در دریای توهمات خودم غرق باشم و احساس خوبی نداشته باشم ؟