سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آهان (یکشنبه 87/6/3 ساعت 12:27 صبح)

هی !  شوهرم رفته مشهد تنهایی با دوستاش ، منو نبرده .

 من تغریبا به این حالت عادت کردم که خونه بابام بمونم .

حوصلم سر رفته دیگه . دلم نمی خواد برم خونه خودم . دوست ندارم وقتی قرار بود 6 ماهه منو ببره تا 9 ، 10 ماه طول داده ؛ دیگه باهاش برم .!

قراره آبان عروسی کنیم . هنوز نه دنبال خونس نه تالار رزرو کرده نه به من می گه بریم خرید ! همش من باید پی گیر باشم .

خسته شدم دیگه .

وقتی عقد می کردیم فکر می کردم کارام زود پیش می ره . از طرفی شوهرمو تا حدودی  شناخته بودم برای همینم تردید داشتم که عجله داشته باشه ؛  اینم نتیجه عدم اطمینان خودمه .

اشکال نداره من به هر چی برام پیش بیاد راضیم . لابد مصلحتم این بوده .

 

گاهی وقتا احساس می کنم  بعد از 9 ماه نامزدی هنوز رابطمون اونطور که باید شکل نگرفته ، برای همینم برای رفتن زیر یه سقف شک دارم . فکر می کنم خیلی با ایده آلهای توی ذهنم فاصله داریم .

 

شاید به خاطر اینه که ما هنوز با هم صمیمی نشدیم که بخوایم خودمونو اونطور که هستیم به هم نشون بدیم .

از بعدا می ترسم . خدا کنه همیشه خوبی پیش بیاد و ما به هم نزدیک و نزدیک تر بشیم .

چون ما مثل دو تا دوستیم . به بدی هم فکر نمی کنیم و خوبی ها ر و می بینیم .

 

 

فقط من شیرین زبونی بلد نیستم . همونی که توی رابطه زن و شوهری بهش احتیاج دارم ، من با احساساتم حرف می زنم و زبان بدنم !

 

دلم می خواست اونطور که شوهرم دوست داره خوش کلام باشم . مثل قربون صدقه رفتن های معمولیه زنهای دیگه برای شوهرشون .

من نمی خوام پیش چشم شوهرم از زنای دیگه کم بیارم .

 

درددل زیاده ...

شوهرم رفت و من اصلا ناراحت نیستم . اون پرنده آزاد منه .

می خوام ازم دور باشه تا یه نفسی بکشم . آخه وقتی توی شهر خودمونه همش فکرم بهش مشغوله ، هر چند کنارم نباشه .

نمی تونم به کارام برسم .

حالا می دونم که یه هفته نمییاد منو ببینه و من هر کاری دوست داشته باشم انجام می دم .

ولی نه ! خانوادش که هستن .

فردا باید برم به مادرش سر بزنم .

یه هفته هم زود می گذره تازه اس ام اس و تلفن هم هست دیگه .

همش باید گزارش بدم که چی کار دارم می کنم . شاید نخوام بگم .

 

 

وای چقدر حرف می زنم . خوبه اینجارو پیدا کردم .

 

 

 

 





لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 6 بازدید
    بازدید دیروز: 5
    کل بازدیدها: 17789 بازدید
  • درباره من

  • مغزیات
    من روحم
    من موجم من آب دریام که در تلاطمه نفسم اسیرم . من بادم که به هر سو می وزرد . من ،من نیستم . انسان نیستم ...
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  •