سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اینم از گندی که بالا آوردم! (چهارشنبه 87/5/30 ساعت 12:9 صبح)

 

 

 

شوهرم بهم اس ام اس زده بود من جوابشو ندادم . آخه یه کمی امروز از دستش دلگیر شدم . چیزی نگفتم .

همش منتظر زنگش بودم . حالا هم که یاد من افتاده اس ام اس می زنه !

منم قبل غروبی براش اس ام اس فرستادم جواب نداده بود . به خاطر همین دلم گرفت ازش .

بد شانسی اینجاس که من که می خوام یه خورده راحت باشم و کاری که دوست دارم انجام بدم نمی شه .

نمی دونم از کجا متوجه می شه من هنوز بیدارم ؟

دید من جوابشو ندادم زنگ زد منم که مونده بودم چی بگم . یه دو ثانیه اولش هنگ کرده بودم.

گفتم فکر کردم خوابیدی جوابتو نفرستادم.

ولی متوجه ناراحتیم و دروغم شد . ضایع شدم . آبروم رفت . من نمی خواستم همچین شخصیتی از خودم نشون بدم .

ولی بعضی وقتا از دستش ناراحت می شم خوب . چی کار کنم ؟ چه طوری رفتار کنم ؟

تند تند حرف زد و بعد گفت کاری نداری ؟ قطع کرد .

من تصورشو می کنم اگه مثلا الان توی یه خونه بودیم من باید چی کار می کردم ؟ چه طوری تو صورتش نگاه می کردم ؟

ول کن بابا خوب منم حق دارم دیگه . مگه اون چقدر مهمه ؟ منم به اندازه اون مهمم .

دوسش دارم ولی هر دومون باید با همدیگه درست رفتار کنیم دیگه .

 

امروز خیلی هوای پاکی و خالص شدن معنوی بهم دست داده بود . نزدیک غروب بود خیلی دلم خواست برم مسجد ، خونه خدا . تا یه کمی بهش نزدیک تر بشمو اونجا فارغ از همه گرفتاریها توی دنیا و آدمای دور و بر به مناجات با خدا بپردازم و سبک بشم .

 رفتم اتفاقا دعای توسل هم خوندنو من کلی اشک ریختم و خیلی بهم حال داد .

وقتی اومدم خونه دیگه منتظر شوهرم نبودم . با خودم گفتم اون که منو یادش نیست منم فردا خودمو یادش می ندازم .

ولی از بخت بد من این اتفاق افتاد . منم گند زدم به اخلاقم .

 

راستی

داداشم اینا امروز ظهر رفتن کربلا خوش به حالشون .

 





لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 2 بازدید
    بازدید دیروز: 5
    کل بازدیدها: 17785 بازدید
  • درباره من

  • مغزیات
    من روحم
    من موجم من آب دریام که در تلاطمه نفسم اسیرم . من بادم که به هر سو می وزرد . من ،من نیستم . انسان نیستم ...
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  •