سفارش تبلیغ
صبا ویژن
میخوامبگممنخوشبختترینزنرویزمینم. (دوشنبه 87/5/28 ساعت 11:34 عصر)

می خوام بگم من خوشبخت ترین زن روی زمینم .

دلم برا عشقم تنگ شده . امروز از اون روزای خوش و هیجان انگیز بود . اتفاقی رفتم خونشون . سعی کردم بهم خوش بگذره  و گذشت .

 یه کمی بدی همیشه در اطرافم هست . مثلا حرف های خواهر شوهر که چندان حوصلشو نداشتم . نگاههای مادر شوهر که خدا رو شکر ازش دوری کردم . بعدش که داداشش اومد از صحبتهاشون خلاص شدم . ولی گرفتار نزدیک شدن جاریم بهم شدم .

آخه جاریم می خواد خودشو به من نزدیک کنه تا با هم صمیمی بشیم . به خاطر همین جلوی چشم بقیه می یاد کنار من می شینه و سر حرفو باز می کنه و همینطور ادامه می ده . و تمومی نداره حرفاش . منم که بچه ساکت و آرومی ام فقط گوش می کنم .

کم و بیش متوجه ناراحت شدن مادر و خواهرش شدم . اما خوب چی کار می تونم بکنم . بگم پیش من نیا ؟!

وقتی شوهر جونم از بیرون اومد باز هم خوشحال شدم ، هم به خاطر خودش هم به خاطر این که از دست زن داداشش راحت می شم .

 وقتی عزیز من رفت تو اتاقش منم رفتم پیشش ، با هم بودیم و یه کمی حرف زدیمو استراحت کردیم . خودش به من گفت زیاد نمی خواد با زن داداش صمیمی بشی .

هر چی علتشو پرسیدم واضح بهم نگفت .

ولی خودمم تشخیص داده بودم که ممکنه اینا با هم رابطه خوبی نداشته باشن .

بگذریم . چیزی که توی وصف نمییاد شادی و خوشحالیه منه که حتی توی وب هم نمی تونم ابرازش کنم .

من تغییر کردم . دیگه به نفس خودم برای شاد بودن اتکا کردم نه به دیگری و همین رمز موفقیت من خواهد بود در آینده نه چندان دور .

بلکه فوق العاده نزدیک .

خلاصه منم دارم آدم می شم . البته یه آدم سالم ، که هیچکی توی بی غصه بودن به پاش نمی رسه . نه اینکه غمو درک نکنم . نه !

ولی تصمیم گرفتم از هر اندوهی که برام پیش مییاد ساده و سریع گذر کنم که نمونه توی تنم باعث مریضی روحی و بعدش هم جسمی بشه .

خوب همین دیگه .

همین .





لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 7 بازدید
    بازدید دیروز: 5
    کل بازدیدها: 17790 بازدید
  • درباره من

  • مغزیات
    من روحم
    من موجم من آب دریام که در تلاطمه نفسم اسیرم . من بادم که به هر سو می وزرد . من ،من نیستم . انسان نیستم ...
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  •