وقتی می خوای باهاشون دو کلمه حرف بزنی ضد حال می زنن . توجه نمی کنند . حرف یه چیز دیگرو پیش می کشن ...
توپم پره .
اون از دیشب که با آقا رفتم بیرون دریغ از یه حرف از دل که بگم شوهر جانم با حس همدردی کامل گوش کنه .
مُردم ، پوسیدم .
اگه اینترنتو نداشتم چی کار می کردم ؟؟
بعد می گه خانوم خشن نباش .
اصلا می خوام داد بی داد کنم . بهتر از اینه که خودمو مخفی کنم آخرشم متوجه بشی بگی چرا حرف داری نمی زنی ؟خیلی هم که گوش می دی ؟ جون خودت .!
برو نمی خوام دیگه پیشم باشی . تو که منو نمی خوای . اگه منو می خواستی زودتر به فکر جور کردن بساط عروسیمون بودی .
حالا من جلو خودت نمی گم ، دلیل نمی شه که توی دلم چیزی نباشه .
ازت دلگیرم . روز به روزم بدتر می شه .
خانم مشاوره امروز یه حرف خطرناک به من زد . گفت رابطتو هر جوری هست نگه دار . خرابش نکن .
می خوام بدونم آخه مگه یه طرفس ؟
نمی گم منو دوسم نداری ، ولی من احتیاج دارم به جای اینکه اینجا بیامو درد دلامو بنویسم یه گوش شنوا و یه قلب همدرد از جانب تو داشته باشم که منو حمایتم کنه .
نمی خوام همش ازت بپرسم چی شد ؟ وام گرفتی ؟ خونه چی شد ؟ فلان کار چی شد ؟ خسته شدم به خدا
حوصلم سر رفت .
دیگه انرژی ای برام نمونده .
آقای پر حوصله و صبور! چرا تو یه خورده واسه شروع زندگی مشترکمون زیر یه سقف عجله نداری ؟
دلیلش چیه ؟ این بی خیالیت خیلی منو عذاب می ده .
نمی تونم چیزی بهت بگم .
نمی دونم چه جوری و با چه لحنی بگم که بهت بر نخوره . ولی آخه خودم چی ؟ توی دلم ازت ناراحت باشم خوبه ؟
خانم مشاور گفت خودتو بنداز تو آتیش و حرفاتو بگو . حتی اگه بسوزی و سیلی بخوری .
چطوری آخه ؟!
تو حتی امشب که تلفن کردی مهلت ندادی واسه حرف زدنم مقدمه چینی کنم . بعد از یه سلام و احوال پرسیه کوتاه . گفتی کاری نداری ؟ خداحافظ
چی بگم . خوب خداحافظت دیگه . برو خوابت مییاد برو بخواب .
از صبح تا شب دنبال کار خودش و مردم ؛ اینم از آخر وقتش که به اصطلاح مال من و خونوادشه .
الانم که پیش مامانش ایناس تغریبا کل وقتش به اونا اختصاص داره .
چی بگم از این مردا که هر چی بگم کم گفتم .
خدا نصیب هیچ عاقلی نکنه . ما که دیوانه بودیم دیوانه تر شدیم رفت پی کارش .
خدایا خودت کمک کن .
|